عزاداری به میزبانی مردی است که اعتقاد براین دارد که رزق یک سال مردم کشورش دراین شبها نهفته است، با نشستن زیر پارچه ای که نام مادر شهید روی آن حک شده است، تا شاید فاطمه (س) را بیشتر بشناسیم که چه کرد تا نخستین مدافع حریم ولایت باشد، مثل گل پرپر شد تا بزرگترین زن تاریخ بشر شود که مرهم زخمهای علی(ع) باشد.
به حسینیه که وارد شدم بنرهایی که نام بی بی دوعالم بر آن نگاشته شده بود نظرم را جلب کرد صدای صلوات میهمانان لحظه ای بلند شد که سلاله السادات وارد شد، شال عزای مادر را که دیدم فهمیدم که آقا به قصد تسلی به حجت بن الحسن ولی نعمت زمان در جلسه تشریف آورده اند و ابراز همدردی با آن آقایی را می کنند که مادری جوان را از دست داده است، در تمام جلسه مبهوت مانده بودم چون فضایل مادر گفته می شد، اشک از گونه هایم ریخت ، زمانی که ذکر مصیبت خاندان رسالت گفته شد بعد از اتمام جلسه همه عزاداران مهمان سفره حضرت زهرا(س) بودند، شام را گرفتم به سمت درب خروجی آمدم با خود گفتم کاش حضرت زهرا(س) مادر من هم بودولی حیف که سادات نیستم ناگاه صدای آقایی را شنیدم که گفت هرکسی از محبت ما اهل بیت اندکی در وجودش باشد، حضرت زهرا(س) را مادر خطاب کند...
انتهای پیام