به گزارش الفباخبر ؛ معسود فاطمی فعال فرهنگی در یادداشتی نوشت: از رسوم و آداب جدایی ناپذیر هر قوم و جامعه ای، توجه ویژه به تمدن و ساختار به ارث رسیده از پیشینیان است. این موضوع به نحوی است که در برخی گروه ها، ایدئولوژی و شاکله ذهنی آن ها کاملا منطبق بر تمدن گرایی و خط کشی های آپارتاید گونه مفرط بنا شده است. از طرفی گروه های دیگری نیز وجود دارد که نگاه به گذشته و چهارچوب چند وجهی آن را نفی کرده و با تطبیق خود با امواج دنیای مدرن، کاملا به میراث اجدادی بی اعتنا شده اند. جدای خوب یا بد بودن این دو نگاه، مشخصا امروزه تمدن های به ارث رسیده دست خوش تغییرات فراوانی شده که در این نوشتار در دو بخش عوامل بیرونی و عوامل درونی که البته به صورت کلافی سردرگم در هم پیچیده شده اند به این تغییرات نگاهی می اندازیم.
علل بیرونی
طی صده های گذشته و آغاز گسترش دنیای مدرن و ارتباط فراگیر جهانی، التقاطی بین فرهنگ ها و تمدن های مناطق مختلف جهان صورت گرفت. بالطبع کشور هایی که دارای توان بالاتری در عرصه های نظامی و اقتصادی بوده و توانستند قید و بند های پیشینیان را رها کرده و بر اساس تمایلات انسان امروزی فرهنگ نوینی را بنا کنند، با استفاده از سهولت و جذابیت انتقال فرهنگ خود، آداب و رسوم کشور های دیگر را تحت تأثیر قرار داده و به نحوی سبب تنزل جایگاه تمدنی آن کشور ها شوند. بدون شک عواملی همچون ارتباط نخبگانی و علمی بر اساس الگو برداری از کشور برتر، گسترش ابزار و وسایل حمل و نقلی در دنیا،تفکرات کشور گشایی بر اساس بازگشت به مرز های تاریخی، تفکر حاکمان و عقیدههای شخصی آن ها و... نیز بر روند تأثیر پذیری تمدن ها از کشور های دیگر مؤثر بود و سبب شتاب بیشتر روند تغییرات ساختار ها شد.
علل درونی
بیش از تأثیر علل بیرونی، میتوان عوامل داخلی را سبب تنزل جایگاه های تمدنی دانست. در هم آمیختگی تمدن ها و ادیان مختلف و چهارچوب محدود کننده آنها به همراه سو استفاده حاکمان و بزرگان دینی و قومی، سبب خشم بیش از حد مردم از قوانین و سنت های گذشته شده بود . خواستگاه اجتماعی این تغییرات که معمولا توسط افرادی با تفکرات خاص رهبری می شد، از دل مردم با طبقات متفاوت اجتماعی برخواسته که در هر جایگاهی از قوانین حاکم و رسوم پیشینیان خسته شده و به دنبال طرحی نو بودند. گرچه میتوان یکی از مهم ترین علل داخلی را منفعت طلبی و تفکرات شخصی حاکمان و افراد پر نفوذ دانست که بنا بر اقتضای روزگار، دست به تغییر تفکرات مردم میزدند. آسیب های ناشی از تمدنها و برخی قوانین مشکل زا آن ها نیز بخشی از روند این تغییرات بوده که البته میتوان بسیاری دیگر از علل داخلی را بیان کرد.
به صورت کلی آنچه پیرامون تزلزل و افول جایگاه تمدن ها گفته شد، کفه تغییرات منفی بیشتر جلب نظر می کند و این مهم سبب پیدایش طرحی جدید در ابعاد مختلف زندگی انسان ها شده است. گرچه همان طور که اشاره داشتم، هنوز گروه هایی هستند که بنیادگرایی محض را سرلوحه کار خود قرار داده و در حال اشاعه آن هستند. امیدوارم این روند کم رنگ شدن تمدن ها سرانجامش به نقطه مثبتی رسد و جریان افراط و تفریط تمدن گرایی در نقطه ای مناسب که موجب پیدایش زندگی بهتر می شود، به یک دیگر برسند "...
انتهای پیام